جز به دیدار حریمت دگرم مرهم نیست
20 آذر 1395 توسط عصمت ملك زمزم
جز به دیدار حریمت دگرم مرهم نیست
هیچکس غیر شما بر دل من محرم نیست
شهر جدت که مرا راه ندادند اما
بپذیرم؛ به خدا حج فقیران کم نیست
تشنه ی جرعه ای از آب زلال حرمم
که به هم پایه ی آن چشمه ی زمزم هم نیست
متوسل شده ام تا که بیایم مشهد
نکند بند دخیلم گرهش محکم نیست؟!
من که یک سال پیاپی نگهم سوی شماست
نرسیدن به ضریحت به خدا حقم نیست
همه امّید حیاتم، نفسی دیدن توست
باورم نیست حرم قسمت امسالم نیست
گر گرفتارم و محتاج ولی مطمئنم
که تو را دارم و آینده ی من مبهم نیست
گرچه دنیا همه زیباست ولی بی تردید
بهتر از صحن رضا در همه ی عالم نیست